- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مناجات اربعینی با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه
عاقبت روزی ذبیح ذوالفـقارت میشوم یا شکارم میکنی یا خود شکارت میشوم افضل الاوقات من وقت به یادت بودن است لحظهای که واقعا دلْ بیقرارت میشوم بـیپـنـاه افـتـادهام، آیـا پـناهـم میدهـی؟ مُستَجـیر دستهای مُستَجـارت میشوم واقـعــاً شـرمــنــدهام بـا نــامـۀ آلــودهام موجب این غصههای بیشمارت میشوم بین نوکرها به این آواره هم جا میدهی بین نوکرها سگ ایل و تبارت میشوم مبـتـلای تو شـدن اصلا نـمیآیـد به من با دعای مادرت زهرا دچارت میشوم با ضمانت نامه از شاه خراسان، اربعین راهی کرب و بلا بهـر زیـارت میشوم هـر سـتـونی میروم یـاد رقـیـه میکنم روضه خوان عمۀ ناقه سوارت میشوم
: امتیاز
|
مناجات اربعینی با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه
من که در پیـچ و خـم جـادۀ دنیـا مانـدم دردم این است چرا این همه تنها ماندم؟! یک نـفـر نیست به داد منِ تـنها بـرسد؟ در پی «راه بلـد» در دل صحرا ماندم حلّ این مشکل امروز به دست فرداست چند سالی است که در حسرت فردا ماندم در حـقـیـقت شده آیا که بپـرسم از خود چه قـدَر منتـظـر یوسف زهـرا مانـدم؟! من به دنبـال تو امّـا تو کـنـارم هـسـتی آه ... من با لب تـشـنه، لب دریـا ماندم چه کسی گفته که تو غایبی آقا؟! غلط است منِ آلـوده در این غـیـبت کـبری مـاندم نوکری روسیَـهَـم ... جای تعجّـب دارد بـا تـمـام بـدیام بـاز هـم «آقـا» مـانـدم یا بگویید: «بیا» یا که بگویید: «برو» خستهام بس که در این «شاید و امّا» ماندم پـسـر فـاطـمـه نـگـذار کـه نـاکـام شـوم جـلـوه کـن منـتـظـر جـلـوۀ طاهـا ماندم کربلا، پـای پیاده ... چه قـدَر میچسبد من که امسال هم از کربوبلا جا ماندم
: امتیاز
|
مدح و مناجات اربعینی با سیدالشهدا علیه السلام
قـلـبـم قـلـمـرو هـمۀ عـاشـقـانههـاست من، اربعین، حرم، سفر بیکرانههاست لبهای خادمان تو گرم ” تفضَّل ” است شُکراً؛ جواب زائر تو بر نشانههاست خانه به خانه شـور شما طعـم عاشقی مسجد چراغ دارد و نوری به خانههاست دل میزند به وسعت دریـا و میرود آن زائری که در دل تنگش بهانههاست دیدیم طفل در بغـل و کودک و جوان فصلی پر از شکفتن شوق جوانههاست بـا یـاد شـاعـران بـه لـبـم آمـده غـزل با یـاد دوسـتان نـفـسم از تـرانههاست اینجا ستون به آخر خـط میرسد ولی اینجا جنون جاری آن جـاودانـههاست
: امتیاز
|
مدح و مناجات اربعینی با سیدالشهدا علیه السلام
اگرچه شعـر برایت به سیـنهام دارم برای تا تو رسیـدن چـقـدر کـم دارم تو از وجود پُری، بینهایتی، محضی مـنی که آمـدهام رنگی از عـدم دارم من از حوالی آن کوچههای بارانی است که در هـوای شما باد در سرم دارم گــدا شــدم بـه در خـانــۀ تـو آمـدهام چـقدر خـوب که ارباب با کرم دارم نفـس به سیـنهام افـتـاده باز دلـتـنگـم چقدر حسرت یک لحظه بازدم دارم رواق منظـر چشم من آشیانۀ توست عجیب نیست که ایمان به پا قدم دارم دو دسته اشک گرفته است هیاتی در من میان شور غـزلخوانیام دو دم دارم امیر قافـله عشق گـفـته است که من درون سیـنه عـشـاق هـم حـرم دارم
: امتیاز
|
مدح و مناجات اربعینی با سیدالشهدا علیه السلام
هر لحـظـه دعا بهر فرج دارم من این لطف ز ثـامن الحجج دارم من با پـای پـیـاده می روم کـربوبـلا در هـر قـدمی ثواب حـج دارم من *************** با تـو نـبـود مـرا نـیـازی به کـسی در هر نفـسم فـقـط تـوأم هم نفـسی امروز اگر خسته شدم عیبی نیست فـردای قـیـامـتـم تـو فــریـاد رسـی *************** مـا زائـر اربـعـین و عـاشـورائـیـم از نسل غـدیر و حضرت زهرائیم بـا پـای پـیــاده عـازم کـرب و بـلا ســربـاز سـپــاه زیـنـب کـبــرائـیـم *************** از خـسـتـگـی و درد لـبـالـب باشـم حـاشا به شِـکـوِه در بـر رب بـاشم خـورشید بـسـوزان تن من را شاید یک لحـظـه شبیه عـمه زینب باشم
: امتیاز
|
مدح و مناجات اربعینی با سیدالشهدا علیه السلام
همه از هر کجا باشند از این راه میآیند به سـویت ای امیـنالله خلـق الله میآیند صف جن و ملک با زائرانت همقدم هستند به عشقت از عوالم، خیل خاطرخواه میآیند زمین سرمست راه افتاد و بر ما راه آسان شد زمین و آسـمان با زائرانت راه میآیند ببین شانه به شانه هم سفید و هم سیاه اینجا به شوق دیـدن تو پابهپا، هـمراه میآیند گروهی غرق توصیفند و مست مدح چشمانت گروهی روضهخوان، با سیل اشک و آه میآیند به شهرت میرسند و حال و روز شهر بارانی ست پُر از بغضند و نم نم تا دم درگاه میآیند مدار عاشقی سقاست، آغاز طواف از اوست به سـوی آفـتاب آنجا به اذن ماه میآیند قیامت کردهای، انگار تصویری است از محشر که دوشادوش هم نزدت گدا و شاه میآیند نکیر و منکر از من گرچه زهر چشم میگیرند به لطف گوشه چشمت آخرش کوتاه میآیند
: امتیاز
|
مدح و مناجات اربعینی با سیدالشهدا علیه السلام
فقط باید نشست رو به سوی قبله زانو زد تمام جاده را با پلکهای خیس، جارو زد نباید جز کریمان از کسی چیزی طلب کرد و نباید جز حسین بن علی بر هرکسی رو زد به لبیکی که میگوییم میارزد، که اینگونه برای یک زیارت اینهمه این سو و آن سو زد نهنتها حرف من یا حرف تو، این رسم نوکرهاست! نباید با زهیر و جون و عابس ذرهای مو زد چه آقایی؟ که خاک زیر پای زائرانش را شبیه مهر تربت میشود بر طاق ابرو زد فقط باید به پایش ارباً اربا شد، فقط دل را گـره بر زخـمهـای بیشـمار اکـبر او زد نسیم بارگاهت سنگ را هم میکُند عاشق غبار خاک پای زائرت طعنه به دارو زد مرا هم راه دادی کربلا این وادی حیرت که از شوق حرم باید فقط هو هو و یاهو زد
: امتیاز
|
مدح و مناجات اربعینی با سیدالشهدا علیه السلام
گـفـتـیم کـربلا… دلمان بیهوا گرفت آری دل غـریـبه و هـر آشـنـا گـرفـت یادش بخیر، یک دهه از داغ روضهها نـاله زدیـم پـای تو تا این صدا گرفت ای خوش به حال آنکه نگاهت گرفتش و ای خوش به حال آنکه برات از شما گرفت ای خوش به حال آنکه ز دستان فاطمه یک اربـعـین زیارت کربوبلا گرفت آمـد بـه زیـر قــبّـه و پــائـیـن پـای تو آنقدر گـریـه کرد که آخـر دعـا گرفت ای خوش به حال آنکه ز پاهای زائران تربت گرفت و بُرد و مریضش شفا گرفت رحمت بر آن کسی که مرا نوکر تو کرد لعنت بر آن کسی که مسیر تو را گرفت خوردی زمین چنان که دل مصطفی شکست افـتـادی و چنین دل خـیـرالنـسا گرفت لعنت بر آن کسی که به سینه نشست و بعد موی عزیز فـاطـمه را از قـفـا گرفت آمد کسی که چشم به انگشتر تو داشت آمد کسی و زود ز جسمت عبا گرفت
: امتیاز
|
مدح و مناجات اربعینی با سیدالشهدا علیه السلام
من چُنان باد صبا، مُشک فشان میآیم دستبـوسی طرف پـیـر مـغـان میآیم گاه با شوق وصال و گهی از درد فراق! گاهی اوقـات چـنـین، گاه چنان میآیم جان گرفـتـیم ز پابـوس عـلی اولِ راه به امیدی که دهم پیش تو جان، میآیم گفتم: امسال اگر قسمت من بود طریق مـن پـیـاده عـوض دخـتـرتـان مـیآیـم چــقــدر آبـلـه در راه، دهـن وا کــرده روضه دارم به نظر، گریه کنان میآیم پـای مـا خـار نــدیـده ز تـوان افـتــاده تا خود کربوبلا مرثـیه خـوان میآیم
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سیدالشهدا در بازگشت به کربلا
دارد نسیم میوزد این بوی کربلاست چشم و دلم در آرزوی روی کربلاست برگشتم از سفر؛ سفر رنج و داغ ودرد پُر شد تـمام سـیـنهام از نـالههای سرد برگشتهام که گریه و زاری کنم حسین اشکی به روی قبر تو جاری کنم حسین شکرخدا که زنـده رسـیدم از این سفر با اینکه هیچ خیری ندیدم از این سفر بر چـهـرهام نـشانی صـد داغ را ببین جـای هـزار ضـربـۀ شـلاق را بـبـیـن هرچند سر شکسته ولی سر شکسته نه هرچند دل شکسته ولی پر شکسته نه سوغـاتم از سفر شده پیـراهنت حسین این یـادگـار مـانـده بـرای منت حسین برگشتهام ولی نه من آن خـواهر توأم آئـیـنـهای تــمـام قـد از «مــادر» تـوأم هر چـنـد بُـردهانـد مرا مـجـلس حـرام تا با خـیـال خـویـش بـگـیـرند انـتـقـام هرجاکه شدبه پای غمت خطبه خواندهام ”ابـن زیـاد” را سرِ جـایش نـشـانـدهام در شام و کوفه در پی تو دربـدر شدم با خـنـدههای قـاتـل تـو هـمـسـفـر شدم هرکس که بود زخم سرت را نشان گرفت می زد تو را و از من دلخسته جان گرفت
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سیدالشهدا در بازگشت به کربلا
پیری زمین گیرم، صبوری ناخوش احوال حس میکـنم افـتـادهام از شیبِ گودال یـادم نـرفــتـه ذوالـجـنـاح بـیسـوارت یــادم نــرفـتـه دخـتــران بـیقــرارت یـادم نـرفـته سنگ بر آئـیـنهات خورد یادم نرفته چکمهای بر سینهات خورد یـادم نـرفـتـه گـریـهام سـیـلاب میشد طـفـلـی رقـیـه پـا بـه پـایـم آب میشـد زهـرا شـدم، در تـنـگـنـا آتـش گـرفتم من زودتـر از خـیـمـههـا آتـش گـرفتم از کـربـلایت زخـمـی و بیبـال رفـتم بـا چـشـم هـایـی تـار از گـودال رفـتـم از حال و روزم بیخـبـر بودم بـرادر با شمر و خولی هـمـسفـر بودم برادر با دست خـالی جنگ آن اغـیـار رفـتم بـا چــادر خـاکـی ســرِ بــازار رفـتــم خاکستر غـم، بر سر من ریخت کوفه خورشید را از شاخهای آویخـت کوفه رفـتــم، بـرای مــانـدن اســلام رفــتـم بـا آسـتـیــنـی پـاره شـهـر شـام رفـتـم از خـنـدههای سـاربـان رنجـیـد زینب آخـر سـرِ دروازه را هـم دیــد زیـنـب از راههای سخت و بیبـرگـشت رفتم با دستهـایی بـسـته پـای طشت رفـتم پـیـراهـنت را سـوخـتـم تا پس گـرفـتم با خونِ دل عـمـامـهات را پس گرفـتم در قـتـلـگـاه غـم، زمـین گـیـرم برادر دارم به قـتـل صـبـر میمـیـرم بـرادر
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سیدالشهدا در بازگشت به کربلا
من آن عـقـیـله، بضـعـۀ پاک بـتولم من روضه خـوان مـقـتل آل رسولم من کوه صبرم، داغِ غم بسیار دیدم من مـادرم بـیـن در و دیــوار دیـدم من فرق خونین پدر را دیدهام… آه در طشت خون، لخته جگر را دیدهام… آه ای وای من دیـدم تمام صحـنهها را بالای تل، غوغای شمر و ضربهها را من کاخ ظلـم شامیان ویـران نمودم با خطبههای حـیدری طوفان نمودم من کوفه را یک بار دیگر فتح کردم من شام را با چند دخـتر فـتح کردم من زیر و رو کردم بساط ظالمان را مـن آبـرو بـردم، تـمـام کـافـران را پـیـغـمـبرم، پـیـغـام تو تا شـام بُـردم اما هزاران سنگِ رویِ بام خوردم من زینبم با سینهای خون و دلی ریش من زینبم اما کمی نـیـلی تر از پیش ای عالـم و آدم گـرفـتـار و فـقـیرت بـودم بــلاگـردان طـفـلان اسـیـرت هر چند زینب بعد تو بیبال و پر شد هر جا که آمد ضربهای، زینب سپر شد از کـربـلا تا شـام خـوردم تـازیـانه سر تا به پایم گشته چون گل پر نشانه برخیز و خواهر را ببین، ای یار زینب من زینب شـرمـنـدهام، سالار زینب رفـتـیـم از این خاک غربت با رقیه برگـشـتـهام حـالا ببین اما رقـیه…
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سیدالشهدا در بازگشت به کربلا
سَرو رفتم از کنارت، قد کمان برگشتهام سبز رفتم مثل یک برگِ خزان برگشتهام سـوخـتـم بیسـایۀ تـو زیـرِ نـور آفـتـاب باز، حـالا زیر چـترِ سایـبان برگـشـتهام خاکِ روی قبر تو حیثیت عرشِ خداست از زمینِ پست، سوی آسـمان برگـشتهام باز هم مثل همیشه حال زینب را بپرس یا به چشم خود ببین که ناتوان برگشتهام نیمۀ من بودی و در نیم روزی کُـشتنت جانِ من بودی و حالا نیمه جان برگشتهام مستـندتر از منِ زینب نبـاشد مقـتـلی… روضهها را درک کردم روضه خوان برگشتهام رفتی و بر پیکرم رنگِ کبودی نقش بست بینشان رفتم از اینجا با نشان برگشتهام پیکرم را آب کرده داغ دوریات حسین! من شبیه پوستی بر استخـوان برگشتهام من که رزق آسمانها و زمین را میدهم از دیـارِ نـذری خـرما و نـان برگشتهام غیرت اللهم! تو رفتی حُرمت من خُرد شد از مـیان مجـلـس نامـحـرمان برگـشتهام داغـدارِ قـاریِ قـرآنـم و بـزم شـراب… از کنارِ تشت و چوب خیزران برگشتهام خواستم باشم امانت دار … آخر هم نشد من بدون دخـترِ شیرین زبان برگـشتهام
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سیدالشهدا در بازگشت به کربلا
آمدم! زانـو زدم گـریان، کـنار پـیکـرت تـازه شد داغ بـلایـایی که آمد بر سـرت ردّی از خون تو بر خاک و هنوز افتاده است نیزههایی سرشکسته، سنگ ها، دور و برت مانـده حسرت بر دلم ایکاش برمیداشتم از قـفایت نیز چندین بوسه مثلِ حنجرت میسپردی کاش با دستِ خودت، دستِ رباب تا نـمیافـتـاد دستِ دیگـری انگـشـتـرت آتشی در سینه دارم بس که هنگام وداع حالت بغضِ حسن را داشت بغضِ آخرت خواهری کردم برایت؟ یا که نه؟! روز دهم سعی کردم که نباشم از سیاهی لشکرت راستی دروازهٔ ساعـات خیـلی بد گذشت بیشتر آنجا که رقصیدند پیـش خواهرت شد سرازیر از نگاهم اشک، تا جریان گرفت قطره اشکی بر ستونِ نیزه از چشم ترت هیچ از حال پـسرهـایم نپـرسـیدم، تو هم شک ندارم که نمیگیری سراغ از دخترت!
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سیدالشهدا در بازگشت به کربلا
ای صید پَـر کـنده پَرت را پس گرفتم همسنگـر من سنگـرت را پس گرفـتم خـیـلی برای پـرچـمت سخـتی کـشیدم تـا بــیــرق آبآورت را پـس گـرفـتـم از پـنـجـۀ غــارتـگــران جـسـم قـاسـم عـمـامـۀ پـیـغـمـبـرت را پس گـرفـتـم پـیــراهـنـت را پـس نــمـیدادنــد امــا مـن یـادگـار مـادرت را پـس گـرفـتـم با گـرگها جـنگـیـدهام ای یـوسف من تا عضو عـضو پیکرت را پس گرفتم رأس تو را «بازیچه» خود کرده بودند از دست سربازان سرت را پس گرفتم ای زیــنـت دوش نــبــیالـلـه خـــاتــم از دشمنان انگـشتـرت را پس گـرفـتم قدری رباب آرام شد، وقتی که فهـمید مـهـد عـلـیّ اصغـرت را پس گـرفـتـم دیگـر به درد او نخـواهـد خـورد امـا خـلخـالهـای دخـتـرت را پـس گرفـتم من کـوفه را با خـطبههـایم فـتح کردم حـیدر کجایی کـشورت را پس گـرفتم
: امتیاز
|
مدح امام موسی کاظم علیهالسلام
وقت برگشتن دلش را در حریمش جا گذاشت هرکسی که آمد و در کاظمینش پا گذاشت او همیشه حاجت هر شیعهای را داده است هر زمانی دست دنیا کار ما را وا گذاشت مادر موسی شده محـو فضیلتهاش که نام فرزند خودش را قبل از او موسی گذاشت آن زمان که حضرت موسی پُر از تشویش بود با مـدد از نامِ او پا در دل دریـا گذاشت روزگارش بین زندانها تک و تنها گذشت چون که شهر او امامش را تک و تنها گذاشت رفت و بعد رفتنش هم هر نگهبان میگریست از کرامت عطر خود را بین زندانها گذاشت از ازل مدیـون ذره پروریاش ماندهایم مرقد معصومهاش را بین شهر ما گذاشت از نگـاه لطف او بـوده اگر شاعـر شدم روی لبهایم فقط او شعرهایم را گذاشت
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام موسی کاظم علیهالسلام
مانـنـد دودمـان صبـوری که داشـتـی ارثـیـۀ عــتـیـق شـعـوری که داشـتـی یک عمر با جهالت شب در ستیز بود در سیـنهات اصالت نوری که داشتی شیـرازهاش به غیر غـم مردمان نبود دیوان بغـضهای قـطوری که داشتی در گوش کافـر و کنج زندان شهید شد فـریادهای زنـده به گـوری که داشتی آه ای نسیم خـستۀ فـرسوده بال و پر ! هـمراه غـربتِ به وفـوری که داشـتی در ذهن عشق، خاطرهای جاودانه است از کوچههای خاک عبوری که داشتی
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام موسی کاظم علیهالسلام
در دو عالم در دلش هرگز نباشد درد و غم بر درِ این خانه هر کس شد عزیز و محترم خانهای که حک شد از روز ازل بر سردرَش ذکر یاموسی بن جعـفر یا امام ذوالکرم آمدم! چون راه دادی و نمیگویی که این روسفید و روسیاه است و عرب یا که عجم سفرهام برکت گرفت از ریزه نانِ سفرهات کم شده اما نـمیدانم چـرا رزق حـرم؟! در هوای مشهد و قم بارها حس کردهام فاصله دارم فـقـط با کـاظمینت یک قدم حضرت باب ٱلحوائج هستی و شد مستجاب حاجتم یا از تو یا از حضرت صاحب علَم عاشقِ شش گوشهام! هنگام امضایِ برات جا نـمانـم از نگـاه تو... نـیـفـتـم از قـلم بس که خوبی سائلت را پُر توقع کردهای کم نمیخواهم! نخواهد رفت چون دستت به کم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام موسی کاظم علیهالسلام
اشکی نمانده است که بر لب تبسّم است حالا که آب نیست وضـوها تیّـمم است از بس که توبه کرده و آن را شکستهایم از یـاد بُـردهایم که این بار چـندم است موسای من کجاست عـصای عـنایتت؟ در من هزار نیل هوس در تلاطم است مدیون دستهای تو هستیم یک به یک برنا و پیر، عاقل و عاشق، خمار و مست از بس که بیت بیت، خجـالت کـشیدهام پیش تو دست و پای غزلهای من گم است قلبت به جستجوی عزیزان دو تکّه شد یک تکّهاش به مشهد و یک تکّهاش قم است امّا بدان که عـشق جگـر گوشههای تو در قلب ما عزیز ترین چیز مردم است آقـا تـو را به جـان رضایت، عـنـایـتی! این بیت هر چه نیست ولی بیت هشتم است داری بـه بـیت آخـر مـن رو مـیآوری تـعـبـیر این وداع سـلامٌ عـلـیـکـم است
: امتیاز
|
ترسیم وقایع و مصائب ورود اهل بیت به شهر شام
مـا پـیـروان مـکـتـب دین پـیـمـبـریـم از سوز عشق، دوست و محبان حیدریم *************** هـرگـاه غـمـت بـه سـیـنه با نـاز آیـد جـان بــر تـن غـمـدیـدۀ مـن بـاز آیـد تا صحن و رواق کـاظمینت با شوق مــرغ دل خــسـتـهام بـه پــرواز آیـد *************** آنکس که مهر، در برش از ذرّه کمتر است بر عاصیان شفیع به صحرای محشر است *************** بر مـوسـی جـعـفـر شه والا صلوات بــر زادۀ آزادۀ زهـــــرا صــلـــوات *************** آن رهبری که از همه رهبران سر است از کردگـار وارث خـتم پیـمـبر است
: امتیاز
|
ترسیم وقایع و مصائب ورود اهل بیت به شهر شام
نگاهت کار خود را کرد و بیایمان مسلمان شد تلاوت کردی و از برکت قرآن مسلمان شد حصیرِ پارهای زنجیرهای دور پایت را درآغوشش گرفت و اینچنین آسان مسلمان شد همان رقّاصهٔ کافر شنیدم سجده آورد و از اعجازت زنی از خیل بدکاران مسلمان شد تـمـام ابـرهـا پـای مناجات تو بـاریـدنـد که اشک از صورتت میریخت و باران مسلمان شد فدای خشم خاموشت! عبای صبر بر دوشت بدیها شد فراموشت! دلم حیران مسلمان شد شنیدم بیقرارت بود و هارون برکنارش کرد چه کردی با دلش آقا که زندانبان مسلمان شد تداعی کرد دستِ بستهات داغِ اسارت را در و دیوارِ زندان از غمی سوزان مسلمان شد!
: امتیاز
|